دلتنگ که میشوم
در خلوتی که پر از تنهاییست
باده نوش خیالت میشوم و ترمه پوش خاطرهات
آنگاه با رقص موسیقی صدایت در گوش دلم
قلم به دست میگیرم
تک تک واژهها را به نیابت از تو میبوسم
خودم را به جرعه شعری دعوت میکنم
آری شعر
همان حریم امنی که در آن، میتوانم
خودم را آرام آرام به آغوشت برسانم
و برایت عاشقانه بنویسم
و در هر واژه تو را ببوسم و ببویم
و دلم برایت ضعف کند
و تو در گوشهای دِنج بنشین
و به صدای قلب من گوش کن
میشنوی اش؟؟؟
هر تپش برای توست
میگفتی برای من بنویس
و من حالا برای تو مینویسم
و بی اضطراب و بی لکنت
بی واسطه و بی شرم
در ضیافت واژهها
به زیارت تنت می آیم
در هوایت بیقراری میکنم
در آغوشت میخزم
سری به شانهات برای گریه می سپارم
نفس نفس میبوسمت
بغل بغل مینوشمت
غزل غزل تو را می نویسم
وَ دم به دم میگویمت
دووستت میدارم
ابدیِ من....

برچسبها: دلنوشت
تاريخ : جمعه هفدهم دی ۱۴۰۰ | 12:12 | نویسنده : seyyed | 

