عاشقانه ای برای تو

ﻟﺤﻈﻪﻫﺎی ﻧﺎﺏ
ﺑﻮﺳﻪﻫﺎی بی ﺷﺘﺎﺏ
ﺁﺏ
تشنگی
ﺁﺏ
ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ..
.
.
.
باور کن خدا هم به تماشا می نشیند
وقتی من بینِ سینه هایت
تمام
میشوم

مهربانوی دل انگیزم؛
دوست داشتنت انقدر شیرین است...
که فکر هم آغوشی با تو...
حتی از این راه دور هم...
تنم را از لذت داغ
و چشمانم را از شهوت خمار میکند...
بتاب بر من
ای خورشید داغ عشق و هوس

الهه نازم؛
ﺳﺠﺎﺩﻩ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻢ
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻗﺒﻠﻪ ﺗﻦِ ﺗﻮ
ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﺑﺎ ﺷﻬﺪ ﭼﺸﻤﻪ ﺁب رواﻥِ ﺑﻬﺸﺖِ ﺗﻮ گرفتم
ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺷﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﯿﺎﯾﺸﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﻧﺸﺴﺖ
ﻭ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺿﺮﯾﺢ سینه های ﺗﻮ ﮐﺸﯿﺪ
ﺷﮑﻮﻩ ﻫﻮَﺳﺖ ﻣﻮٔﻣﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﯽ
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺬﺕ
امشب...
پایان یك هم آغوشی ست...
در دریای موّاجِ تن تو...

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ ﻧﮑﻦ ﺣﻮﺍی من

به بهانۀ دلتنگی
پرده های کلبه را کنار می زنم
تا باد،
از شمالی ترین نقطۀ جایی که تو هستی
عطر لب های تو را
سنجاق کند بر گونه هایم
نگاه کن مهربانوی من؛
ببین طعم تمشک چه کرده با نسیم...
نگاه کن،
چگونه می وزد در حریق بوسه های داغ و بی پروا
شَه بانویِ پری سیمایَم؛
طوفان شو
بر من ببار
صاعقه وار...!
در پيچ و تاب بينداز اندام بلورینت را؛
رها شو
رها شو؛
كه امشب
زنجيريانِ غريزه‌ِ بی تابم را
چنان بر تو خواهم شوراند كه گویی
از حسرتی چهل ساله رهيده‌اند
تا آخرين كام را
در آخرين شب زندگی
در حفره‌هایِ تنِ فریبایِ تو بجويند....!

من با تو یکی شوم
رانهایت دیوان مولوی می شود
و حافظ به دیر گیسوانت
کشیده خواهد شد
نگاهت کعبه نمای
گلستان سعدی میشود
و فردوسی در کمند ابروهایت
سی سال دیگر رنج خواهد برد
دل پسندِ من؛
با تو نمی دانم
غلط و صحیح کدام است
نه صراط مستقیم سرم می شود
نه مالکِ هیچ روزی را می شناسم
با تو
اول و آخر شعرهایم یکی می شود
برای نوشتن از تو
از همین واژه ها بتی ساخته ام
که هر بار برای ستایشت
در سجده ی قلبم
دلم هنوز
به بهای بوسه ی تو می اندیشد.

دکمه پیراهنت
را باز بگذار زیبای من ...
مؤمن شده ام به کعبه آغوشت...
دستهایم
بوی دستان تو را گرفته اند
با نازی که می ریزی از اندامت
کمی قدم بزن در امتداد من
دست خودم نیست
هوائی می شوم از نسیم وحشی موهایت
و در بهار نارنج تنت
نوبرانه لبهایم می شود
تمشک بوسه هایت...
مست می شوم
تِلو تِلو می خورم در آغوشِ گرمت
بوسه های داغ و بی پروای من
سُر می خورد روی گونه ات...
می چکد توی یقه ات...
چشمه آبِ روانت را هورت می کشم!
و در شنای گلویت
و ضرب آهنگ دلت
من همه شعر می شوم برای تو...